«نامت پایداری است» و «سید» دو شعر از «حسین اسرافیلی» است که برای «سیدحسن نصرالله» سروده.
*«نامت پایداری است»
نامت، وحشتی است که با هر موشک شلیک میشود و تلآویو را میلرزاند و گله خوکها را فراری میدهد نامت صاعقهای است ناگهان که میپیچد و شمشیری است که دو نیم میکند نامت زلزلهای است که با 10 ریشتر در حیفا منجر میشود و در تمام جهان طنین میاندازد و دندان گراز را در بنت جبیل میشکند نامت توفان است پیش از آنکه تخمین بزنند فرو میپچید و میپیچاند و مانند پنجههای عقاب بر بدن طعمه فرو میرود نامت تیری است که در امتداد نگاهت آرامش دشمن را نشانه میرود رگباری است که بر دشمن میبارد اضطرابی است که دل صهیونیزم را فرا گرفته است کابوسی است که رؤیای اشغالگران را سیاه میکند نامت پرچمی است که میوزد و بر دوش رزمندگان در اهتزاز است و نسیم را به عدالت تقسیم میکند نامت موشک است که مرکاوا را منفجر میکند و از هلیکوپتر تروریست نمیترسد نامت فریاد مطنطنی است که در حنجرهها جاری است چون آبشار که در جنگل و توفان که در دشتها و موج که در دریاها جریان دارد نامت آذرخش است، پنهان در ابرها نامت نسیمی است که میوزد و آرامش را هدیه میکند نامت مظلومی است که در زیر آوار قانا نفس میکشد و با هر شهیدی تشییع میشود و با هر مجروحی بیمارستانها را معطر میکند نامت سپیدهای است برپیشانی صبح که شب را فرو میپیچید نامت پایداری است نامت پنجرهای است گشوده بر باغهای ایمان که آفتاب را به میهمانی فرا میخواند نامت بهار است که از دریچه دلها وارد میشود و قلبها را به تسخیر خدا در میآورد نامت بشارت است و امت را نوید پیروزی میدهد نامت تکیهگاهی است مطمئن پناهگاهی است محکم و سایهبانی است مهربان برای دلهای مجروح کودکان زخمی زنانی شوی مرده نامت، امید به آینده است نامت التیام زخمهای لبنان است و تبسمی که بر لبان لبنان خواهد شکفت
* «سید»
«سید» نگاه میکند و برق میجهد «سید» نگاه میکند و رعد میزند «سید» نگاه میکند و مرگ میرسد چون رعد، ناگهان گوسالههای «سامری» از وحشت بزرگ در دشت میرمند «سید» نگاه میکند از پشت ابرها رنگینکمان تازهای از عزت و شرف برخاک قدس پاک دامن گشوده است سید: تو نام دیگر اعجاز و عزتی با ریشههای کهنه گسترده در زمین ای قائد العرب: خندق، به استقامت تو چشم دوخته است در عرصه ستیز خیبر شکوه دیگری از دستهای توست فرمانده عزیز! سید: تو در کجای زمان ایستادهای بیهیچ واهمه ای یادگار حیدر! فرزند فاطمه! اینجا زمین به نام تو سوگند میخورد نامت تبسمی ست که بر صلح میشود تا بیحضور ننگ و خیانت بر جنوب بنشیند
مقاومت لبنان در آیینه شعر/ عباس براتیپور
خون میشود بر تیغ ستم پیروز
«قدس» عنوان شعری است از «عباس براتیپور» که برای مقاومت اسلامی مردم مظلوم لبنان و فلسطین سروده شده است.
«ای قدس ای حماسه شورانگیز بر دفع ظلم سامریان برخیز بنگر که از شرارت صهیونی گشته بهار خستهدلان پائیز ابلیس حکم رانده به هر وادی بس نارواتر از ستم چنگیز بس سینهها که گشته ز کین صد چاک بس دیدهها که گشته ز خون لبریز در خاک و خون فتاده به برزن پیر و جوان و کودک بیتمییز آوای ناله میرسد از هر کوی تیغ از نیام برکش و بیپرهیز، برگیر انتقام شهیدان را صهیونیان سفله به دار آویز برکش لگام واقعه بیتأخیر زین کن سمند حادثه و بستیز ناباوران پست به آتش کش سوزند تا به عرصه رستاخیز این درد جانگداز به پایان بر فرعونیان به نیل مذلت ریز خواه از خدای عزوجل نصرت شادی مسلمین جهان را نیز خون میشود به تیغ ستم پیروز بردار سر ز زانوی غم برخیز گردد رها به همت حزبالله قدس شریف و مردم دل آگاه»